در شبی که درهای رحمت الهی، به سوی زمینیان گشوده می شود و عرشیان می آیند تا در بزم دعا و نیایش مومنان، حضور یابند، عاشقان و دلدادگان نوه ی پیامبر(ص)، در کنار ثانیه ها ، آمین گوی آرزوهای هم شدند و زمزمه کردند : خداوندا! در لیله الرغائب، تمام رغبت های ما را در حضور مهربان خودت خلاصه کن و آرامش بودنت را، به لحظه لحظه ی زندگیمان، عطا کن.
خداوندا! در این روزها و شب ها، هر آنچه از خیر و برکت است بر زندگی مردمان سرزمینمان سرازیر گردان.
آری، در ثانیه هایی که ملائک، دور خانه ی کعبه جمع می شوند و به خداوند عرضه می دارند که روزه داران این ماه را، مورد عفو و مغفرت خود قرار دهد، در فاطمی ترین حرم اهل بیت (ع) در ایران و هم نوا با تسبیح کائنات و فرشتگان، آنان فریاد زدند: خدای مهربان ما آمده ایم.
آمده ایم با دستانی که به امید امداد تو، بر آسمان افراشته شده است.
آمده ایم تا از قفس غبارآلود تن رها شویم ، اوج بگیریم و تا آسمان آبی بندگی تو پرواز کنیم.
ای مهربان دیرین! یاریمان کن تا به آب زلال ایمان برسیم.
اینان دست توسل به آقایی زدند که احساس، نیازمند اوست و بدون او نه سحر را طاقتی است و نه صبح را صداقتی، که سحر به لطف او بیدار می شود و صبح به سلام او برمی خیزد.
اینان این گونه با پروردگار عالمیان نجوا کردند: ای همه زیبایی! از اضطراب شب های تاریک معصیت، مثل یک ماهی شده ایم که در قابی، روی دیوار یخ زده باشد؛ مثل یک پرنده که از حجم آبی آسمان، هیچ نمی داند.
خدایا! یاریمان کن تا بهترین ها را آرزو کنیم، چرا که ما با آرزوهای خویش زنده ایم.
خدایا! به ما بیاموز چیزی را آرزو کنیم که تو دوست می داری، چیزی را طلب کنیم که ما را به تو نزدیک می سازد.
بیاموز که برای کسب نیکی ها، شکیبایی پیشه کنیم و در راه استجابت دعاهایمان، ناامید نگردیم.
خدایا! مباد ابلیس در آرزوهایمان، ما را راهبر شود.
مباد دل به وعده های دروغین او ببندیم و وعده های راستین تو را به دست فراموشی بسپاریم.
خدایا! ما را به آرزوهایمان برسان؛ آرزوهایی که خیرند و امید به رسیدنشان، امید به قرب توست. خدایا! دعاهایمان را مستجاب کن تا ایمان و عشقمان به تو، افزون تر شود.
اینان فارغ از همه ی تعلقات دنیوی، رو به سوی حرم اولین مهاجر علوی، با زمزمه ی ” مولای یا مولای” به درگاه حضرتش، دست نیایش دراز کرده و با نوای ” اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ الاْمانَ يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَلابَنُونَ” از پروردگار عالمیان، امنیت و امان را طلب کردند.
اینان، در شبی که هزاران دست، گرمای دستان یکدیگر را می فشارند، لبخند می زنند و خالی از دغدغه های روزمره، به زیبایی ها چشم می دوزند و در بهاری که پروانه های نورس، بال بر پیله هایشان می کوبند و اطلسی ها، چشم به این همه شگفتی می گشایند و در زمانی که پروردگار عالمیان، فرشته ای را به سوی زمین میفرستد تا ندا دهد، خوشا به حال کسانی که اهل ذکر و طاعت و بندگی اند، از عمق جان، خدای آرزوهایشان را صدا زدند و سرودند: خداوندا! ای خالق بی مدد و ای واحد بی عدد، ای اول بی هدایت و ای آخر بی نهایت، ای ظاهر بی صورت و ای باطن بی سیرت، ای داننده ی رازها وای شنونده ی آوازها، عذرهای ما بپذیر که تو غنی هستی و ما فقیر.
خداوندا! تو به ما آموخته ای خواستن و طلب کردن را، که همیشه نیکی ها را طلب کنیم و تنها از تو بخواهیم و ازغیر تو هیچ نخواهیم.
معبودا! خودت فرمودی هر که مرا بخواند، اجابتش می کنم و هر که حاجت آورد، عطایش می کنم. ما برای عروج به آسمان، آفریده شده ایم؛ زمین گیر شدنمان را مپسند.
ما ماه رجب را ریسمانى میان تو و خود قرار داده ایم تا با چنگ زدن به آن، به وصال تو برسیم و تو چه خدای عاشقی هستی که گناه می خری و بهشت می فروشی و ناز بنده می کشی.
دیدگاهتان را بنویسید