نوروز پیش از آن که جشن آدمیان باشد، حیات دوباره آسمان و زمین است . از سویی، عشق به شکفتن و رویش است که در دل آدمی موج می زند و از سویی، چرخش ایام در میان آدمیان (1) باید به یادشان آورد که عمر همچو باد می گذرد . بهار به بهار! باید از هم اینک به فکر خزان عمر و زمستان سرد مرگ باشیم . نوروز به ویژه، در این عصر تکنولوژی و سرسام سوخت های فسیلی و تمدن مصنوعی آهنی و سیمانی، این مساله پراهمیت را نیز به آدمیان یادآوری می کند که زمین، آسمان و طبیعت یکی از منابع بی پایان درک روح هستی و توحید است .
دنیای ما دنیای تغییر و تحول است . همه چیز و همه کس در حال تحول و دگرگونی است، اما گاهی رو به سقوط و ویل و گاهی رو به رشد و تعالی و معراج .
نوروز در عین حال یک هشدار به زندگان نیز هست . بهار که زندگی را به تن مرده و خواب آلوده طبیعت باز می آورد، در عین حال، یادآور مرگ و قیامت نیز هست . نوروز، یا روز نو، رستاخیز دوباره آدمی است و به همان اندازه که در احساس و زندگی ما طنین حیات و رویش دارد، نوای مرگ نیز هست . این نوا، نه نوایی غمگنانه، که برای مؤمنان سرود آزادی و شمیم گل است . چنان که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «الموت ریحانة المؤمن » (2) ، و نیز آن که: «افضل الزهد فی الدنیا ذکر الموت، و افضل العبادة ذکر الموت، و افضل التفکر ذکر الموت، فمن اثقله ذکر الموت وجد قبره روضة من ریاض الجنة » (3) ; بهترین پارسایی در دنیا یاد مرگ است، بهترین عبادت یاد مرگ است و بهترین اندیشیدن در مورد مرگ است . پس کسی که یاد مرگ پربارش گرداند، (پس از مرگ) قبرش را باغی از باغ های بهشت می یابد .
برای همین است که در همان «آغاز» – که گویی نخستین روز آفرینش است – او را می خوانیم و از او تحویل به احسن الحال را می خواهیم . نوروز حیات مجدد آدمی و فرصتی دیگر برای شروع! تولدی دیگر! تا خورشید وجودمان از نو سر زند، شکوفه احساسمان در نسیم صبح صادق زمین به گل بنشیند و بشارت حیاتی دیگر و تولدی دیگر و بهتر از پیش را بدهد . چنانچه حج و عرفات و مبعث و غدیر تولدی دیگرند . نوروز تجربه معاد است و تکرار آن، تداوم تکرار این یادآوری که ما نیازمند تولدهای مکرر و برانگیخته شدن های دائم ایم .
هر سال با رسیدن بهار، نوروز دوباره به میان ما ایرانیان باز می گردد و به همراه خود نشاط و نوشدگی را به ارمغان می آورد . برای ما ایرانیان عید نوروز اکنون از همان لحظات آغازینش با مذهب در آمیخته است و با دعای تحویل سال پا به خانه های پاکیزه و تزیین شده ما می گذارد و حال و هوای خانه ها و شهر و روستا و روابط اجتماعی ما را تغییر می دهد .
می گویند: پاییز هم نوای روح عارفان است و احساس های بلند با پاییز و غروب آشناترند . اما همین احساس ها پس از سردی و مردگی زمستان، دوباره در بهار می شکفد . راستی چرا هر گاه روحمان سرشار از حزن است، پاییز را غمگنانه و عمیق احساس می کنیم که گویا آخرالزمان و پایان دنیاست و غریبانگی عارفان در دنیا را تجربه می کنیم . بهار و عید، سبزی و خرمی معنی متفاوت و عمیق تری، فراتر از شادی های سطحی و کودکانه برای ما دارد . در واقع به میزانی که پاییز را عارفانه تر حس می کنیم، بهار را عاشقانه تر ادراک می کنیم . مثل این که رنج سردی و مرگ و خواب زمستان را طراوت بهار و زندگی دوباره و نوروز حیات جبران می کند . چقدر روح های افسرده نیازمند نوروز و بهار و تحویل حال به احسن الحالند .
در نیم نگاهی به تاریخ می توان دید که ایرانیان اعیاد چندی داشته اند، مانند: مهرگان (از شانزدهم تا بیست و یکم مهر ماه، به مدت پنج روز که جشن برداشت محصول بوده است)، تیرگان (جشن تابستانی آب پاشی)، سده (شب دهم بهمن ماه با روشن کردن آتش برای شکستن سرما) و در نهایت نوروز .
از این جشن ها، این فقط نوروز است که نه تنها توانسته است همچون گذشته زنده و برقرار بماند، بلکه تبدیل به مناسبتی دینی نیز بشود . اما چرا؟ با آن که مناسبت های دیگر نیز به اندازه نوروز و گاهی بیش از آن اهمیت داشته است .
این رویداد در آن واحد، ریشه در هر دو سوی این پیوند مبارک داشته است; یعنی هم در مضمون و شکل آموزه های دینی، به ویژه در مورد طبیعت و هم در خصلت ویژه ایرانیان .
هنگامی که به تلقی دین از طبیعت مانند: آب، درختان، زمین و احیای آن، آسمان، ستارگان، خورشید، ماه، روز و شب، صبحگاه، نخل، انجیر، زیتون، کوه سینا، زنبور عسل، عنکبوت، گاو، شتر، مورچه و بسیاری دیگر می نگریم; توجه ویژه دین را به طبیعت می توانیم دریابیم . چه بسیارند از این موجودات که خداوند به آنها قسم خورده است . آن چه در تعالیم دینی مشهور است، آن است که این تعالیم بر آشتی با طبیعت و نگاهداشت حرمت آن متکی اند . به شکلی که در دستورات دینی، کاشت درخت و نگاهداری آن بسیار سفارش شده است و شکستن شاخه های آن به شکستن بال فرشتگان تعبیر شده است .
در عین حال، متون و منابع دینی اسلامی، سرشار از چند لایگی و عمق است که گاهی از آن به ذوبطون بودن تعبیر می شود . این منابع دارای مفاهیم عمیق به طور طبیعی در دسترس همگان بوده است، اما در میان اقوامی که دعوت به اسلام شدند، ایرانیان بیش از اقوام دیگر اشارات لطیف و نغز ادبیات عارفانه دینی را از طبیعت و آیات آفاقی و انفسی آن، درک و حس کردند و به آن گراییدند . این ایرانیان بودند که نگرش ها و اشارات زیبای دینی را در مورد طبیعت به خوبی دریافتند و در بسط آن کوشیدند و آنها را در فضای فرهنگی زندگی خویش با نثر و نظم و ادبیات شفاهی درآمیختند و خالق آثار بزرگ و به یاد ماندنی در این عرصه ها شدند .
نوروز در چشم انداز آموزه های دینی
اصلی ترین روایتی که برای نوروز مجموعه ای از مناسبت ها را برمی شمرد، روایت معلی بن خنیس از اصحاب امام صادق (علیه السلام) است . او می گوید: «روز نوروز به محضر امام (علیه السلام) وارد شدم . امام از من پرسید: آیا می دانی امروز چه روزی است؟ عرض کردم: فدایتان شوم . این روزی است که ایرانیان آن را بزرگ می دارند و به یکدیگر هدیه می دهند . امام صادق (علیه السلام) فرمود: قسم به خانه عتیقی که در مکه قرار دارد، این بزرگداشت، ریشه در زمان های دور دارد که برای تو شرح می دهم تا بدانی . عرض کردم: آقای من! اگر این را از شما فرا گیرم، برای من خوشتر است از این که مردگان خانواده ام زنده شوند و دشمنانم هلاک گردند . آن گاه امام (علیه السلام) فرمود: «ای معلی! روز نوروز روزی است که خداوند از بندگانش پیمان گرفت که تنها او را بپرستند و شرک نورزند و به پیامبران و امامان و حجت هایش ایمان بیاورند و این روز اولین روزی است که در آن خورشید دمید و بادهای بارور کننده بر درختان وزید و گل ها و شکوفه های زمین آفریده شد و این روز، روزی است که کشتی نوح پس از طوفان بر کوه جودی نشست . این روز، روزی است که در آن خداوند آن هزار نفری را که از بیم مرگ از سرزمینشان بیرون رفته بودند، زنده کرد . پس به ایشان فرمود: بمیرید . و آن گاه حیاتشان بخشید . این روز، روزی است که جبرئیل بر پیامبر نازل شد و نیز روزی است که پیامبر اکرم علی (علیه السلام) را بر دوش خود سوار کرد تا همچون ابراهیم (علیه السلام) بت های عرب را درهم بکوبد و به زیر افکند . در این روز، پیامبر (صلی الله علیه و آله)، علی (علیه السلام) را به وادی جن فرستاد تا از آنان برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) بیعت بگیرد . این روز، روزی است که برای بار دوم برای علی (علیه السلام) بیعت گرفته شد . در این روز، علی (علیه السلام) بر اهل نهروان پیروز شد و ذوالثدیه را کشت . نوروز روزی است که قائم ما و صاحبان امر ظهور می کنند و در این روز، قائم ما بر دجال چیره می شود و او را در کنار کوفه به دار می زند . هیچ نوروزی نمی رسد، مگر این که ما در آن منتظر فرج هستیم; زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست که عجم آن را حفظ نمود و شما اعراب ضایعش کردید .» (4)
این روایت یا برخی از فرازهای آن، به مناسبت های مختلف در ابواب مختلف منابع روایی آمده است . راوی این حدیث، یعنی معلی بن خنیس، راوی بیش از هشتاد روایت دیگر نیز هست که در زمان امام صادق (علیه السلام) به دستور ماموران حکومتی کشته می شود . از میان عالمان علم رجال، مرحوم نجاشی و مرحوم ابن غضائری او را تضعیف نموده اند، اما مرحوم شیخ طوسی او را از راویان ممدوح می داند . در نهایت صاحب «معجم رجال الحدیث » محققانه و پس از نقل دو دسته روایات مدح و ذم او، ایشان را مردی جلیل القدر و از شیعیان خالص امام صادق (علیه السلام) می داند . روایت های مدح او که شامل روایات صحیح هم می باشد، بسیار فراوان است و در کلام امام (علیه السلام) تصریح شده است که او اهل بهشت است . از این رو، معلی بن خنیس، مردی راستگو و موثق محسوب می گردد; چرا که در غیر این صورت، چگونه ممکن بود مورد عنایت امام (علیه السلام) بوده و مستحق بهشت باشد . نظر شیخ طوسی نیز مؤید این بیان است . به هر حال، این راوی، بر شیوه و راه امام صادق (علیه السلام) درگذشته است . پس با توجه به این تحقیق، تضعیف های مطرح شده منتفی خواهد بود . (5)
در این باب، روایت دیگری از امام کاظم (علیه السلام) وارد شده است که مخالف حدیث فوق است . راوی می گوید: «منصور (عباسی) برای تهنیت روز عید نوروز، خدمت امام (علیه السلام) رسید . امام (علیه السلام) فرمود: «انی قد فتشت الاخبار عن جدی رسول الله (صلی الله علیه و آله)، فلم اجد لهذا العید خبرا، و انه سنة الفرس و محاها الاسلام، و معاذالله ان نحیی ما محاها الاسلام . . .» (6) ; من اخبار جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را بررسی کردم، اما هیچ نشانی از این عید در آن نیافتم . این عید سنت ایرانیان است و اسلام آن را از بین برد، و ما از این که آن چه را که اسلام از بین برده است، احیا کنیم، به خدا پناه می بریم . آن گاه منصور گفت: ما برای سیاست سپاه چنین می کنیم .(. . . چرا که بسیاری از سربازان سپاه عباسی از ایرانیان بودند).
مرحوم مجلسی در ذیل این روایت می گوید: «این خبر مخالف خبر معلی است و بر عدم اعتبار شرعی نوروز دلالت می کند . اما اخبار معلی از نظر سند و هم شهرت، بین اصحاب قوی تر است . شاید بتوان روایت اخیر را بر تقیه حمل نمود; چرا که خبر معلی حاوی مطالبی است که مورد تقیه بوده است (مانند بیعت امام علی (علیه السلام))، به همین دلیل اظهار تبرک برای نوروز در چنین شرایطی پنهان شده است .» (7)
در حدیثی دیگر می خوانیم: «واتی علی (علیه السلام) بهدیة النیروز . فقال (علیه السلام): ما هذا؟ فقالوا: یا امیرالمؤمین! الیوم النیروز . فقال (علیه السلام): اصنعوا لنا کل یوم نیروزا» (8) ; برای علی (علیه السلام) هدیه نوروزی آوردند . امام فرمود: این چیست؟ گفتند: ای امیر مؤمنان! امروز نوروز است . امام فرمود: پس هر روز ما را نوروز کنید . و بدین گونه امام (علیه السلام) سنت هدیه دادن را تشویق نمودند . و یا در جایی دیگر: «روی انه (علیه السلام) قال: نوروزنا کل یوم » (9) ; هر روز ما نوروز است . و باز امام علی (علیه السلام) فرمود: «فنوروزا ان قدرتم کل یوم » (10) ; اگر می توانید هر روز را نوروز کنید .
در این روز، بر آداب مذهبی و معنوی ای همچون غسل و نماز و روزه تاکید شده است: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «اذا کان یوم النیروز فاغتسل و البس انظف ثیابک و تطیب باطیب طیبک و تکون ذلک الیوم صائما» (11) ; چون روز نوروز آمد، غسل کن و پاکیزه ترین لباست را بپوش و خود را به خوشبوترین عطرهایت معطر کن و در این روز، روزه دار باش .
فقهای شیعه، مبتنی بر روایاتی که برخی از آنها ذکر شد، نوروز را روزی جلیل القدر دانسته اند و غسل و نماز برخی دیگر از اعمال را برای آن مستحب دانسته اند . از آن جمله اند: یحیی بن سعید حلی (قده) در «الجامع للشرایع » (12) ، علامه حلی (قده) در «منتهی المطلب » (13) ، ابن فهد حلی (قده) در «مهذب البارع » (14) ، شیخ بهایی (قده) در «جامع عباسی » (15) ، و فاضل اصفهانی (قده) در «کشف اللثام » (16) .
اما اهل سنت، نوروز را تقریبا بالاتفاق از اعیاد کفار می دانند; چنان چه عظیم آبادی در «عون المعبود» (17) بر آن تصریح دارد . ابن ابی شیبه در «مصنف » (18) ، روزه آن را به دلیل تشبه به مجوس مکروه می داند و متقی هندی در «کنز العمال » ، در روایتی از امام علی (علیه السلام) نقل می کند: «نیروزنا کل یوم بالماء» (19) و نیز از ابن عمر نقل می کند که هر که به آداب نوروز عمل کند، از عجم محسوب می گردد . (20) محمد طاهر بن هندی فتنی در «تذکرة الموضوعات » ، روایات امر به روزه نوروز را جعلی دانسته و المناری در «فیض القدیر شرح جامع الصغیر» (21) ، صراحتا تعظیم نوروز را تعظیم روز کفر و غیر مجاز می داند . و جلال الدین سیوطی نیز در «الدر المنثور» (22) ، اعتکاف در مساجد را در این روز، اعتکاف بر کفر تلقی می کند .
اما نوروز را باید فارغ از برخی بی اخلاقی ها شناخت و از او که یادآور توحید است، به بهانه سودجویی برخی احساس های سطحی و نازل قهر نکرد و در آیینه آن خداوند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) و وصایت و عشق و آسمان و پرواز و فلاح را دید . تلقی عارفانه از نوروز، تلقی ای عمیقا دینی است که به نظر می رسد ائمه هدی (علیهم السلام) با برخورد ویژه ای که با آن داشته اند می خواسته اند ما را به سوی آن توجه دهند . روزه، غسل، صله رحم، لباس های تمیز، نمازهای خاص، عطر، پیوند با غدیر، شکستن بت های جاهلی و شکست جهل و خرافه و یادآوری انتظار فرج، مجموعه ای بی بدیل از بازسازی عارفانه سنتی قومی – و شاید دینی پیامبران گذشته – و تبدیل آن به سنتی دینی، طبیعت دوستانه و انسان دوستانه است . چنین رویدادی عینا در بسیاری از احکام امضایی اسلام همچون حج، بسیاری از احکام حقوقی و نماز و روزه تکرار شده است .
از این رو نه تنها باید نوروز را پاسداشت که باید بر آنچه فرایاد ما می آورد تاکید روزافزون نمود .
پی نوشتها:
1) تلک الایام نداولها بین الناس .(. . آل عمران/140).
2) بحارالانوار، ج 82، ص 168 .
3) همان، ج 6، ص 137 .
4) همان، ج 56، ص 92 .
5) برای تفصیل این بحث ر . ک به سید ابوالقاسم موسوی خویی، معجم الرجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، طبع جدید، ج 19، ص 269- 258 .
6) مناقب، ج 4، ص 319 .
7) بحارالانوار، ج 56، ص 101 و 100 .
8) وسائل الشیعه، ج 12، ص 288، ح 14 .
9) همان، ح 15 .
10) مستدرک الوسائل، ص 205، ح 8 .
11) بحارالانوار، ج 56، ص 101 .
12) یحیی بن سعیدحلی، الجامع للشرایع، چاپ مؤسسه سید الشهدا (علیه السلام)، قم، 1407، ص 33 .
13) علامه حلی، منتهی المطلب، مجمع البحوث الاسلامی، ج 2، مشهد، 1413 .
14) ابن فهدحلی، مهذب البارع، ج 1، جامعه مدرسین، قم، 1407 .
15) شیخ بهایی، جامع عباسی، مؤسسه انتشارات فراهانی، ص 11 .
16) فاضل اصفهانی، کشف اللثام، ج 1، کتابخانه آیت الله نجفی (ره)، قم، 1405، ص 11 .
17) محمد شمس الحق عظیم آبادی، عون المعبود، ج 3، ص 342 .
18) ابن ابی شیبه کوفی، مصنف، ج 2، ص 511 .
19) متقی هندی، کنزالعمال، مؤسسه الرساله بیروت، ج 14، ص 189- 179، خ 38299 .
20) همان، ج 15، ص 408، خ 41598 .
21) محمدعبدالرؤوف المناوی، فیض القدیر، شرح جامع الصغیر، ج 4، چ اول، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1415، ص 669 .
22) جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 1، دار المعرفه، 1365، ص 202 .