
زيارت کن هلال بن علي را
اگر داري به دل مهر ولي را
ولي مطلق رب جلي را
به کاشان آي ورو در شهر آران
زيارت کن هلال بن علي رابدر منير
تا به آل علي ثنا خوانم
کي جدا از حريم قرآنم
مدح ديگر کسان نمي گويم
تا به اقليم تن بوَد جانم
تو مخوانم به خوان غير که نيست
غير خوان علي دگر خوانم
در دونان زدن زبهر دونان
شرک محض است ودور از شانم
اعتصامم بُوَد به حبل ا…
که نباشد جز او نگهبانم
به تبري و هم تولي اش
هست همواره بغض وايمانم
مهر امت زبعد پيغمبر(ص)
مقتدائي جز او نمي دانم
مقتدائي که از ضياءرخش
نور باران بُوَد شبستانم
بهر درد دل شکسته خويش
داروي مهر اوست درمانم
استعانت زآل او جويم
هر کجا در زمانه درمانم
گل بستان او هلال علي (ع)
که به مدحش سخن همي رانم
مدفن پاک او بُوَد آران
که زکاشان جدا نمي دانم
او هلا ل است وهمچو بدر منير
کرده روشن حريم اخوانم
بارگاه رفيع وولايش
خيره بنموده است چشمانم
گر به صحن و سراي او گذري
داني آنگونه است که مي خوانم
شاهد گفته ام بُوَد تاريخ
که شده نقل از بزرگانم
احتشامم که با ولايت او؛
خواستار بهشت رضوانم”
دیدگاهتان را بنویسید